سلام , به وبلاگ تفریحی و جالب ما خوش آمدید

این وبلاگ دارای مطالب جالب به همراه جوک و اسمس و..... می باشد.امیدوارم از این وبلاگ لذت ببرید.

سلام , به وبلاگ تفریحی و جالب ما خوش آمدید

این وبلاگ دارای مطالب جالب به همراه جوک و اسمس و..... می باشد.امیدوارم از این وبلاگ لذت ببرید.

چگونه می توان قهرمان المپیک شد ؟

هدف خانم مری لورتن بردن مدال طلای المپیک بود. مری , مدال طلا را با تمام وجود می خواست و با تمام وجود می دید . او با دکتر دنیس ویتلی سناریوی ذهنی خود را با تمام جزئیاتش نوشت. 

می گویند که مری ، تصویر مدال طلای المپیک را ده هزار مرتبه در ذهن خود مجسم کرده بود . او خود را بارها و بارها بر سکوی قهرمانی دیده و با خود گفته بود:اینجا بودن حق من است. من خودم را در حال فرودی هماهنگ و با شکوه از میله ی بارفیکس می بینم.می بینم که دستانم را به نشانه یپیروزی به آسمان بلند می کنم . مادرم که اشک شوق از چشمانش سر ازیر است. تابلو اعلام نتایج را می بینم که 10 امتیاز عالی را به نام من ثبت کرده است.تماشاگران را میبینم که از روی صندلی برخاسته اند و یکپارچه مرا تشویق می کنند . می بینم که قرار دادی سه میلیون دلاری امضا می کنم. 

کانون توجه مری ، فائق آمدن میله ی بارفیکس بود اما او صحنه تخیا خود را در هر دو جهت و با چشم های خود می دید و بعد از آن می گستراند تا جایی که وقوع کامل رویداد را به روشنی و با چشم های خود می بیند و در عمل هم می بینیم که او به مدال طلا دست پیدا می کند . در واقع رسیدن به این افتخار برای کسی که قبلا ده هزار مرتبه در ذهن خود آن رسیده است کار دشواری نیست . کافی است عملی ده هزار بار یک بار دیگر تکرار کند.

جوک و اسمس ۱

حیف نون دستش رو می اندازه دور گردن نامزدش بلد نیست چی بگه می گه گردنت رو بشکونم !!! 

 

مردی با افتخار گفت زن من یک فرشته است .مرد دیگر جواب داد :خوش به حالت زن من هنوز زنده است !!!! 

 

حیف نون زن ژاپنی می گیره بهش نگاه می کنه می گه اگه خوابت میاد بخواب !!!! 

 

نصیحت حیف نون به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمژایی فورا نکوب رو سرش ... بی توجه از بغلش رد شو.... این کار از صدها فحش براش بدتره !!!!! 

 

به حیف نون میگن : خیلی آقایی! 

میگه عمرا !!! 

 

حیف نون پاش خواب میره ُ کفشاش رو می دزدند !! 

 

یک اصفهانیه یک خوشه ی گندم را به خانه برد به زن و فرزندانش هر کدام یک دانه داد.بچه ها گفتند :بابا جان چرا یک دانه ؟مرد جواب داد عزیزانم !بقیه اش هم همین مزه را می دهد!!! 

 

حیف نون دنبال جنازه ی یکی از ثروتمندان راه می رفت و با صدای بلند گریه می کرد.یکی به او دلداری داد گفت : این مرحوم چه نسبتی با شما دارد ؟ 

حیف نون جواب داد:هیچ ! علت گریه ی من هم همین است! 

 

حیف نون ادعای کرامت کرد. 

گفتند: دلیلت چیست؟  

گفت : می توانم بگویم الساعه در ضمیر شما چه می گذزد ؟ 

گفتند : اگر راست می گویی بگو 

گفت: همه ی شما در این فکر هستید که آیا من می توانم ادعایم را ثابت کنم یا نه !!!

سلام به همه دوستان عزیز

سلام 

  این وبلاگی است که دارای مطالب جالب به همراه داستان های کوتاه جالب عجیب و ... می باشد. 

فقط لطفا نظر یادتون نره